سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
بخل ننگ است و ترس نقصان ، و درویشى کند کننده زبان زیرک در برهان ، و تنگدست بیگانه در دیار خود بر همگان . [نهج البلاغه]
 
امروز: سه شنبه 103 اردیبهشت 18

 

   توی خواب یه قاب دیدم. توی قاب یه شعر نوشته بود. مثلن شعر! تازه کلی خوشمون اومد از شعره...

 

   بعد بیدار شدم

 

   شعره رو توی گوشیم نوشتم

 

   دوباره خوابیدم

 

   بعدا بیدار شدم خوندمش و خندیدم

 

   اما اون شعر زیبا:

 

   «نوشتی بلند قد

 

   نوشتم خودم

 

   و خم شد!»

 

---------------------------

هرکی تونست بفهمه به مام بگه

 

--------------------------

نتیجه: دیوانه‏ها در خواب هم دیوانه‏اند!


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در پنج شنبه 87/12/29 و ساعت 11:26 عصر | نظرات دیگران()

 
  نوری به سطح آب غلطید

  چون تلألو خورشید، بر عسلی

  و دریا

  پاکدامنی اش را به تمامی نگاه داشت.


  استسقای آتش

  تابستان بهشتی را

  با برگی سبز تضمین می کند.

  زان روی که زمین

  رنج بیش از این نتواند کشید.


  اگرچه هیچ چیز

  نباید انسان ها را از هم جدا کند

  اما خورشید و ماه

  تا کنون

  این کار را بسیار کرده اند!


پابلو نرودا (از کتاب ابدیت یک بوسه)
------------------------------------------------------------------

  از همان کودکی

  به انتظار قیامت

  ثانیه شماری می کردم

  از همان روزی

                 که گفتم

                             قهر

                                   قهر

                                        قهر

                                         تا روز قیامت!

 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در سه شنبه 87/12/13 و ساعت 12:38 عصر | نظرات دیگران()

  دیشب زنده یاد سید حسن حسینی به خوابم آمد و گفت این را هم به شعرم اضافه کن:

  شاعری حرف نداشت

  با ردیفی نو گفت!

 

  -----------------------

  اینم دو بیت همین جوری. هیچ ربطی‏ام به من نداره!

  وقتی هوای اسکله تاریک می‏شود

  دریا از انزوای تو تحریک می‏شود

  تنها به روی صخره قدم می‏زنی و موج

  کف کرده است و هی به تو نزدیک می‏شود

 

  -----------------------

  به مناسبت ربیع آبی تنش کردم.

  بش میاد؟

  در لباس آبی از من بیشتر دل می ‏بری

  آسمان وقتی که می پوشی کبوتر می شوم!

  (مهدی فرجی)


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 87/12/9 و ساعت 7:33 عصر | نظرات دیگران()

 

سرم را پایین انداختم

ناگاه دیدمش که با اعتماد به نفس کامل روی لبه‌ی دمپایی قدم می‌زند

یکباره به خود آمدم و جیــــــــــــغ کشیدم و دمپایی را به هوا شوت کردم!

دمپایی با سرعت به هوا شوت شد و سوسک هم.

ولی قاعدتا چون سوسک سبک‌تر بود با سرعت کم‌تری اوج می‌گرفت.

دمپایی برگشت پایین و سوسک هم.

اما قاعدتا چون سوسک کم‌تر بالا رفته بود زودتر فرود آمد.

نگاهی به دور و برم کردم و دیدم خبری از سوسک نیست

دوباره به خود آمدم و جیــــــــــــغ کشیدم و شروع کردم به دست و پا تکانی!

باز هم خبری نشد!

نگاهی به دمپایی کردم که روی زمین نشسته بود.

با احتیاط دمپایی را کنار زدم...

سوسک بیچاره!

اگر با پتک بر سرش می‌زدم به این روز نمی‌افتاد.

عجب حرکت اکروباتیکی صورت گرفته بود!

نتیجه علمی: برای رسیدن به هر هدفی باید وسیله‌ی آن را شناخت. مقارنت سوسک و دمپایی بی‌جهت نیست!

 

و در آخر یک درد دل سوسک‌آمیز:

از سوسک نمی‌ترسم!

ولی

از خانه‌های قدیمی می‌ترسم

از زیرزمین می‌ترسم

ـ‌گلاب به رویتان‌ـ از بعضی دستشویی‌ها می‌ترسم

زمستان را بیشتر از تابستان دوست دارم!

و...

از سوسک نمی‌ترسم!


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در سه شنبه 87/11/22 و ساعت 10:57 عصر | نظرات دیگران()

 

دفتر خاطراتم را باز می کنم

همان دفترچه ای که در راه مدرسه از مغازه ی آقای غروی خریدم!

قیمت: 80 تومان (خیلی گرون بودااا)

اول دفتر: دبستان شهید مفتح، کلاس سوم ابتدایی

اولین خاطره:
بهاره 30/9/1373
ای کاش خودت خاطره را می نوشتی، ولی خط خواهرت هم بد نیست...
صفحه ی بعد: نقاشی
یه ماهی که بیشتر شبیه ذوزنقه است! ولی خوشکله

  

دومی:
الهه
سلام به دوست عزیزم هاشمی. من تو را خیلی دوست دارم. امیدوارم که این سال را به خوبی به پایان برسانیم. من وقتی به کلاس سوم آمدم. وقتی که دیدم که شما توی کلاس من هستی من خیلی خوشم آمد از این که شما به من دفترچه ی خاطره ی خود را به من دادی. امیدوارم که شما هم مرا دوست بداری. خداحافظ.
صفحه ی بعد: یه قلب کشیده یه تیر توش خورده
امیدوارم که از این خوشد بیاید اما من میگم بده!

 

چند تای بعدی مثل همین ها بود تا رسید به:

فهیمه:
سلا دوست عزیزم. من تو را دوست دارم و دل می خواهد هیچ  وقت مریز نشوی. امیدوارم که در سال دیگر در کلاس هم باشیم. من خیلی خوشحالم که دوست مثل تو دارم. هیچ وقت فراموشت نمی کنم دوست عزیز تو فهیمه.

 

فریده(خواهر دو قلوی فهیمه):
مثل همون خصوصا در واژه ی مریز!

 

فرزانه:
....
گل سرخ و سفید و ارمغانی!
فراموشم نکن تا می توانی

 

فاطمه:
...
نمک در نمکدان سوزن ندارد
دل من طاقت دوری ندارد

 

محدثه:
...
خوشگلی با نمکی دو چشم زیبا داره!
بی جهت نیست که در کنج دلم جا دادی
به جایی می روم که لاله باشد
میان لاله ها اسم تو باشی

 

یه فاطمه دیگه:
گل سرخ و سفید آبی نمی شود
دل من تاقت دوری نمی شه

 

 دختر خاله:
سلام حالت خوب است آن روز که با هم یادت است که با هم به دریا رفتیم غذا در باغ خوردیم.
(کل خاطره‏ی دختر خاله همین بود، مختصر و مفید!)

خب دیگه واسه امشب کافیه، بقیه واسه قسمت بعد...

 -------------------
تا جایی که به ذهنم رسید سعی کردم برجسته سازی بکنم، حالا اگه دوستان نکته‏ی دیگه ای به ذهنشون رسید، که از چشم من پنهون مونده بود، می‏تونن تذکر بدن!
 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 87/11/11 و ساعت 12:36 صبح | نظرات دیگران()

سلام
این هم دومی!


خورشید از کنجی رسید آرام آرام
روی زمین دستی کشید آرام آرام

دستش به صحرایی رسید و تیغ آتش
انگشت هایش را برید آرام آرام

ابری غزل می خواند و اشک داغ مردان
روی محاسن می چکید آرام آرام

خورشید هم آمد کمی باران بنوشد
این درد دل ها را شنید: «آرام آرام _

وقت وداع ِ .. نه، وصال ما رسیده
باید کفن بر تن کنید آرام آرام»

از آن طرف شیون به پا شد داشت آتش
خون زمین را می مکید آرام آرام

خورشید گرمش شد و بالا رفت از آن پس
از روز می شد ناامید آرام آرام

چشمی به هم زد خون ز چشمانش فرو ریخت
گم شد در آن سرخ و سپید آرام آرام

در چشم خون آلود آب از بین می رفت
تصویر اندامی رشید آرام آرام

آن سو غروب هق هق و همگام با آن
قلبی در این سو می تپید آرام آرام

خون گریه ی خورشید هم خشکید و تنها
از نیزه ها خون می چکید آرام آرام

روی زمین پر بود از چشمان خاموش
خورشید می شد ناپدید آرام آرام

-------------------------------

به جان خودم، به جان خانم‏ها(بی اجازه به جونشون قسم خوردم)، نمی گویم به خدا، به جان هر چیزی که با خ شروع می شود (که مجازا خیلی ها را شامل می شود) ما خانم‏ها اینقدر ها هم بی جنبه نیستیم. (به اساتید گرامی: آقای میرشکاک، کاکائی و سایر کسانی که تا به شعر خانم‏ها می‏رسند می‏شوند بگویید!)
تازه کفش‏های من پاشنه ندارد!
پس دیگر از چه می‏ترسید ایها الناس؟!
نهایتاً این که اگر لابلای نقدتان خواستید لنگه کفشی پرتاب کنید می‏توانید خصوصی پرتاب کنید که به پیام بازرگانی تبدیل نشوید!


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 87/10/13 و ساعت 9:37 عصر | نظرات دیگران()

سلام.

با اولین کار به استقبال محرم...

 

از گوشه‏ی آسمان ندایی آمد
«یا ایتها النفس» سحر نزدیک است
یعنی که محرّم شده محر ِم بشوید
احرام شما به رنگ سرخ یکدست

باید همگی راهی میقات شویم
با پای برهنه و لباس احرام
لبیک لک الحمد الهی لبیک
هرچیز از این لحظه به جز عشق حرام

عشقی که طواف کربلا را گرداند
عشقی که قرین نیت قربت بود
از پشت نظاره‏های بالای تل
این عشق جمیل قابل رویت بود

آن روز یکی هروله می‏کرد مدام
در سعی میان خیمه و رود فرات
کوتاه شد از مشک دو دستش اما
سیراب شد از ناب‏ترین آب حیات

در حیرتم از تو ای زمین تشنه
وقتی که تمام مشک را نوشیدی
ای کاش که زیر پای آن طفل ذبیح
چون زمزم بامرام می جوشیدی

پژواک غریبانه‏ی «هل من ناصر»
ماتم‏زده در حال طواف است هنوز
چشمی نگران دوخته بر کعبه مدام
تا مهدی از احرام درآید یک روز

-------------------------------
در بعضی عزاداری‏ها هم خدا هست هم خرما.
در بعضی فقط خدا هست.
و در بعضی فقط خرما! مثل مسجد ما. یقین دارم که اگر شام نداشت نود درصد این جمعیت نبودند. لاقل قسمت زنانه!


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در یکشنبه 87/10/8 و ساعت 12:14 صبح | نظرات دیگران()
<   <<   6   7   8   9   10   >>   >
درباره خودم

خاکستر سرد
انسیه سادات هاشمی
مدرس ادبیات عرب و مترجمی عربی، شاعر، مترجم، نویسنده

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 20
بازدید دیروز: 33
مجموع بازدیدها: 368137
فهرست موضوعی یادداشت ها
شعر عاشورا[2] . شعر عربی، بحرین، یمن، لیبی، پایداری . شعر عید فطر پیام تبریک . شعر غدیر . شعر غدیر، امام علی، پیامبر، سقیفه، صحیفه ملعونه . شعر غدیر، غزل غدیر، امام علی علیه السلام . شعر فاطمی . شعر محرم . شعر، طنز، عید فطر . شهادت امام حسن عسگری علیه السلام . شهادت امام علی (ع)، شب قدر . شهادت امام علی النقی (ع) . شهادت امام موسی بن جعفر، شعر، غزل . شهادت امام هادی (ع) . شهادت حضرت زهرا (س) . شهادت حضرت علی اصغر، حضرت رباب، محرم، شعر عاشورایی، شعر آیینی . شهادت حضرت فاطمه(س)، غزل فاطمی، فاطمیه . طنز، شعر، عید فطر . عاشورا محرم حضرات پیامبر، علی، فاطمه، حسن، حسین، زینب (علیهم الس . غزل . غزل امام هادی . غزل رضوی . غزل عاشقانه . غزل مهدوی، امام زمان علیه السلام . فاطمیه . گلدن گلوب، اصغر فرهادی، گلشیفته فراهانی، جدایی نادر از سیمین . مترجمی عربی . مثنوی حضرت فاطمه . منابع ارشد . نزار قبانی، شعر عاشقانه، ترجمه عربی . نزار قبانی، شعر، نمایشگاه کتاب . وفات حضرت ام البنین، غزل پیوسته، شعر ام البنین . وفات حضرت معصومه(س)، چهارپاره . ولادت امام رضا (علیه السلم) . کارشناسی ارشد . کنکور . کنکور کارشناسی ارشد ادبیات عرب . امام حسین . ترانه، شعر عاشقانه . تست پردازش . حضرت عباس . حضرت علی اکبر . رباعی طنز مرگ ملک الموت . زبان حال حضرت زینب . زبان و ادبیات عربی . شعر آیینی . شعر امام رضا (علیه السلام) .
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو
موسیقی وبلاگ من