خاکستر سرد
بانو که تویی عاشق و دیوانه زیاد است
تو کوثری و سمت تو پیمانه زیاد است
پیمانه مولاست فقط در خور دریا
از غصه چه غم؟ طاقت این شانه زیاد است
تسبیح به دستت نگران نیستی اصلا
از کار که همواره در این خانه زیاد است
افسانه گرفتند شما را و نگفتند
بانوی جهان از سر افسانه زیاد است
بی نام و نشان رفتی از این شهر غریبه
بی نام و نشان باش که بیگانه زیاد است