خاکستر سرد
یک عرض کوچک داشتم، آقا اجازه؟
شاید کمی بیپرده باشد، با اجازه!
تا کی قرار است این کلاسِ بیمعلم
در هم بریزد، لغو گردد، تا اجازه_
از جانب شخص شما صادر شود یا
یک روز شاید آید از بالا اجازه
هر روز انگار از خدا میگیری آقا
بر غیبتِ فردا و پسفردا اجازه
دیگر صدای نیمکتها هم درآمد
از این همه برپا که شد برجا اجازه
موضوع انشای همه: «او خواهد آمد»
حالا برای خواندن انشاء اجازه
خواندیم و گفتی: آفرین، لیکن قلمها
نگرفته از دلهایتان گویا اجازه
یعنی: همه مردود! اما باز لطفا
بنویس پای برگه با امضا «اجازه»!