خاکستر سرد
سلام. با تاخیر، ولادت امام حسین مبارک!
یه درد دل شبیه شعر:
یک گوشه نشسته بود و زاری میکرد
یک سال تمام روزه داری میکرد
بدجور گرفته بود خود را این دل
گاهی حرکات انتحاری میکرد
هی برکهی شورهزدهاش سَر میرفت
از بس که مدام اشک، جاری میکرد
یک قطره هنوز سُر نخورده...بعدی
انگار که سُرسُره سواری میکرد
بس کن دل لوس! بچه بازی تا کی؟
کی(ki) وقت سرور، سوگواری میکرد؟
انگار هنوز فکر عاشورایی!
امروز فرشته میگساری میکرد
جبریل ندای تهنیت میآورد
هی فاطمه ثانیهشماری میکرد...
هر جور که شد قصه سرودم اما
این بچه مدام بیقراری میکرد
یک لحظه نگاه در نگاهم انداخت
چشمی که هنوز آبیاری میکرد
در هق هق کودکانه گفت این مادر
با گریه از او نگاهداری میکرد
امروز تولدی است خونین اما
یک عمر حسین رازداری میکرد!