سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
[ و فرمود : ] مرگ نزدیک است و همصحبتى دنیا اندک . [نهج البلاغه]
 
امروز: شنبه 103 آذر 3


با سلام

این پست رو برای راهنمایی دانشجویانی می‌گذارم که می‌خوان در کنکور کارشناسی ارشد ادبیات عرب (و گرایش‌هاش) شرکت کنن.

کتاب‌های زیادی به عنوان منبع معرفی شده، ولی خوندن چند کتاب (به خصوص اگر فرصتتون کمه) کفایت می‌کنه. به ترتیب تست‌های کنکور پیش می‌ریم:


1.     صرف و نحو

برای صرف و نحو منبع همون مبادی 4 هست. شما میتونید خود کتاب رو بخونید و نکته‌برداری و دسته‌بندی کنید یا میتونید از جزوه‌های خلاصه ش استفاده کنید. مثلا توی این آدرس خلاصه مبادی‌4 با تستاش هست.


2.     بلاغت

برای بلاغت همون کتاب جواهرالبلاغه کافیه که میتونید شرحش یا خلاصه‌هاش رو بخونید و مثال‌های مهم رو بلد باشید. البته بیشتر دوره کردن تستاش اهمیت داره.


3.     تاریخ ادبیات

منبع اصلی تاریخ ادبیات همون تاریخ ادبیات حنا الفاخوری هست که ترجمه هم داره. البته خوندن این کتاب خیلی وقت میبره و در نهایت شاید کمک زیادی به تست زدن نکنه و با مرور تستا شاید بتونید به تستای بیشتری جواب بدید.


4.     ترجمه و اعراب گذاری متون

منبع این قسمت رو 5 جلد مجانی‌الحدیثه معرفی می‌کنن. مطمئنا نمیتونید همه این 5 جلد رو بخونید. من از کتاب «ترجمه و شرح گزیده‌ای از المجانی الحدیثه، علی اکبر نورسیده و علی ضیغمی» استفاده کردم و خیلی راضی بودم. قسمتای مهم این 5 جلد رو ترجمه کردن و نکات صرفی نحوی و بلاغیش رو گفتن و یه کلیتی دستتون میده که اگر غیر از این هم تست بیاد میتونید به طور شمّی جواب بدید. البته کتاب‌های دیگه‌ای هم برای ترجمه و شرح مجانی هست که میتونید اونا رو هم تهیه کنید.


5.     ترجمه از فارسی به عربی و بالعکس

زمان ما کتاب «المصطلحات المتداولة فی الصحافة العربیة» انتشارات سمت کافی بود. نمیدونم الان که اصطلاحات سیاسی و ... جدید وارد شده چقدر از اصطلاحات جدید توی کنکور میاد ولی خب این کتاب رو حتما بخونید خیلی خوبه و اگر کتاب جدیدی هم اومده خودتون مطالعه کنید.


6.     اما مهم‌ترین نکته تست زدنه

قبل از اینکه شروع به خوندن هرکدوم از این منابع کنید، اول از همه برید تستای پردازش رو بگیرید. میگم پردازش چون قیمتش معقوله. اگه به این آدرس برید می‌بینید که هم خلاصه کتابا هست هم مجموعه سوالات. من از خلاصه کتابا خوشم نیومد. به نظرم خودتون بهتر میتونید خلاصه کنید. اما مجموعه سوالات خیلی مهمه.
حداقل دو کتاب سالای گذشته که مجموعا سوالات ده سال گذشته بشه رو تهیه کنید.


_ قبل از اینکه مطالعه کنید شروع کنید به تست زدن.
_ تستای زبان انگلیسی رو معمولا توی کنکور عربی نمیزنن. ممکنه وقت کم بیارید، مگر اینکه اونقدر مسلطید که توی وقت کم میتونید تستای زیادی رو بزنید، در غیر این صورت برید سراغ صرف و نحو.


_ 25 تا تست صرف و نحو رو بزنید و پاسخش رو توی یه کاغذ بنویسید. بعد برید سراغ پاسخنامه. اگه از این 25 تا فقط 8 تا رو درست زدید، ناامید نشید کاملا طبیعیه.
_ حالا برید
پاسخای تشریحی رو بخونید و دقیق اشکالاتتون رو دربیارید و نکاتش رو بنویسید. حتما یه دفتر داشته باشید برای نوشتن نکات. میتونید هم توی خود کتاب هایلایت کنید.

 
_ حالا یه سری نکاتی رو متوجه شدید که توی تست صرف و نحو بعدی اون اشتباهات رو تکرار نمی‌کنید. به علاوه اینکه توی قسمت پاسخای تشریحی به منابعی که توی پرانتز نوشته دقت کنید. ببینید بیشتر از چه منابعی استفاده شده.
_ بعد برید سراغ تست بلاغت به همین شکل و همه درسا رو به همین شکل جلو برید. پاسخای تشریحی رو با دقت بخونید انگار که دارید کتاب رو میخونید. حالا یه دور کتاب تموم شد و شما احتمالا هرچی جلوتر رفتید با یه تستایی مواجه شدید که قبلا جوابش رو توی پاسخای تشریحی قبلی دیدید.


_ بعد از دور اول یه ارزیابی از خودتون داشته باشید. کدوم درسا رو خیلی فراموش کرده بودین؟ کدوم مباحث از هر درس رو بیشتر فراموش کرده بودین؟ هرجا که می‌بینید نیاز به مطالعه دارید برید سراغ منبعش و بخونید. شاید نیاز باشه کل منبع رو بخونید، شاید هم نیاز باشه فقط بعضی از مباحث رو دوره کنید. حالا همزمان با مطالعه، همون تستا رو یه دور دیگه بزنید. یعنی مثلا روزی سه ساعت مطالعه کنید سه ساعت تست بزنید.


اگر تست ده سال گذشته رو سه دور با همین روش بزنید و پاسخای تشریحی رو به دقت بخونید و دور سوم خودتون متوجه پیشرفتتون بشید، میتونم رتبه دو رقمی رو در کنکور ارشد ضمانت کنم.

اگر سوالی هست، در خدمتم.

 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 99/1/8 و ساعت 1:10 عصر | نظرات دیگران()

 

خبر رسیده به من ای فرشته‌های خدا

سپرده‌اند علی اصغر مرا به شما


سپرده‌اند که از شیر دایه‌های بهشت

بنوشد و بشود مرهمش که «فیه شفاء»


نمی‌کند گله‌ای تُنگِ من که برگشته است

دوباره ماهیِ تشنه به خانه‌اش دریا


ولی ملائکه! من مادرم! دلی دارم

هنوز دل‌نگرانم برای آن لب‌ها


هنوز دل نگرانم برای طفلی که

مرا گذاشته با گاهواره‌اش تنها


بگو فرشته! که آرام و تخت خوابیده است

بگو که دست خدا تاب می‌دهد او را


شده است دست پدر، حال، حجر اسماعیل

بگو طواف کنندش فرشته‌ها به دعا


برای ذبح عظیمی که نذر حق کردیم

گرفته‌ایم چه شب‌ها به گریه‌اش احیا


نخورده اصغر من بی وضوی من شیری

نداده بوسه به او جز به نام حق، بابا


برای اصغر من زمزمی بجوشانید

قسم به مروه شما را قسم به سعی و صفا


جواب گریة او را خداپسند دهید

که تلخ داده جوابی به گریه‌اش دنیا


سفارش پسرم را نمی‌کنم دیگر

علی است زندگی‌ام، جان او و جان شما

 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در شنبه 93/8/10 و ساعت 12:7 صبح | نظرات دیگران()

 

نذر امام رضا علیه السلام

فرعون طوس آورده امشب ساحرانش را

شاید بیندازد عصای میهمانش را

 

مهمان میاید در ید بیضایش آورده است

دریاچه‌ای از نورهای بیکرانش را

 

با هر شگردی ریسمان‌ها را می‌اندازند

هر عالمی رو می کند اوج توانش را

 

موسای این قصه ولی ترسی به جانش نیست

او خوب می‌داند روند داستانش را

 

لب می‌گشاید نورباران می‌شود دربار

می‌گسترد بر عقلِ کل‌ها کهکشانش را

 

سرها فروافتاده و لب‌ها فروبسته

پس می‌کشد آرام هرکس ریسمانش را

 

امروز «یوم الزینة» دربار مأمون است

روزی که عشق از آنِ خود کرد آستانش را

 

شاهِ زمین خورده پشیمان زیر لب می‌گفت:

«لعنت به من! اصلا نمی‌کردم گمانش را

 

یا جای او اینجاست دیگر یا که جای من

یا باید از خود بگذرم یا اینکه جانش را...»

 

سقراط‌ها قربانیِ حکم حسودانند

پروا مکن مأمون بیاور شوکرانش را

 

یک روز می‌خندد به ناکامیِ تو هرکس

خورده است با قصد تبرک زعفرانش را

 

 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 93/6/14 و ساعت 9:14 عصر | نظرات دیگران()

 

سرزده آمد به مهمانی همانی که زمانی...

دستپاچه می‌شوم از این ورود ناگهانی

 

خسته ی راه است و تنها آمده چرتی بخوابد

من غبار آلود در پیراهن خانه‌تکانی

 

مادرم راه اتاقم را نشانش می‌دهد، من

مضطرب از هرچه دارد در اتاق من نشانی

 

می‌نشینم گوشه‌ای از آشپزخانه هراسان

امشب از دلشوره‌ها تا صبح دارم داستانی

 

وای آن نقاشی چسبیده بر در را نبینی

آه! آن تک‌بیت‌های روی میزم را نخوانی

 

آن پرِ لای کتاب حافظ، آن فالِ مکرّر

آن نشانِ لای قرآن، خط دور «لن ترانی»

 

صفحه‌ی آهنگ محبوبش که می‌گفتم ندارم

وای... وای از «یاد ایامی که در گلشن فغانی...»

 

نه! تو را جان همان که دوستش داری کمد را

وا نکن... آن نامه‌ها و شعرهای امتحانی

 

نامه‌های خط خطی با تمبرهای عاشقانه

شعرهایی با ردیف شک‌برانگیز «فلانی»

 

غرق افکارم، اذان صبح می‌گویند، ای وای!

جانمازم! آن دعایی که... نمی‌خواهم بدانی!

 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در یکشنبه 93/4/22 و ساعت 6:21 صبح | نظرات دیگران()

 

ده بیت نذر امام هادی علیه السلام

 

تا چشم وا کرد این پسر، چشمانِ تر دید

خوب امتحان پس داد اگر داغ پدر دید

 

شهر از زبانِ این یتیمِ پاک و معصوم

واژه به واژه آیه‌ای فوقِ بشر دید

 

از بس که دل می‌بُرد از اطرافیانش

یک عمر از دستِ حسودان دردسر دید

 

این بار سرّ من رأی مغلوب غم شد

وقتی که مهمان را به کویش در به در دید

 

در چشم ابراهیمی‌اش اما غمی نیست

باید که این ویرانه را از آن نظر دید

 

در کوچه‌ها، پای برهنه، سیدِ شهر...

اینجا مگر شام است؟ ای مردم! چه کردید؟

 

در شهر غربت‌خیزتان بهتر که تنهاست

از همجواری با شما خیری مگر دید؟

 

قبری که پیشاپیش در این خانه کَندید

تنها به چشمش سجده و آهِ سحر دید

 

مردی گریبان‌چاک افتاده به خاکش

می‌شد پدر را مو به مو در این پسر دید

 

بر خاک، شیون زد کسی: «وای از دوشنبه!»

انگار آنجا مادری را پشت در دید...

 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 93/2/12 و ساعت 2:1 عصر | نظرات دیگران()

 

نذر حضرت ام البنین سلام الله علیها

 

حالا که باید مثل یک مادر بیایم

یارب! کمک کن از پس آن بر بیایم

 

آه از دری که مادر از اینجا گرفته است

من با چه رویی آخر از این در بیایم؟!

 

داغی مباد از سوز نامم گر بگیرد

خاموش، باید مثل خاکستر بیایم

 

شبنم چه خیری می‌رساند بعد دریا؟!

سخت است بی‌پروا پس از کوثر بیایم

 

باید شب و روز از خدا عزت بخواهم

تا اندکی شاید به این همسر بیایم

***

بانوی من! بانو! شما ام‌البنینی!

آرامش حیدر! یقین کن بهترینی

 

بیهوده نامت حک نشد بر طالع من

تو از کرامات کرام الکاتبینی

 

با عشق پا در خانه‌ی غربت نهادی

 با اینکه می‌دانی چه‌ها باید ببینی

 

اصلا به میدان آمدی تا عاشقانه

تا پای جان داغی پس از داغی ببینی

 

حرف مصیبت شد، هوای روضه کردم

ای ذاکر اولاد حیدر! می‌نشینی؟

***

من تشنه‌ام، تو تشنه‌ای، زیباست آری

حال و هوای روضه‌ی عباس داری

 

بغض خودت را می‌خوری و می‌نشینی

از چهره‌ات پیداست خیلی بیقراری

 

گاهی نگاهی می‌کنی آن سوی خانه

داری شهیدان علی را می‌شماری؟

 

ای آسمان ابری‌ام! چیزی نمانده است

تنها شوی و بر شهیدانت بباری

 

می‌بینمت روزی که حیران و پریشان

 از خانه بیرون آمدی در انتظاری

 

تیر خبرها می‌خورد بر سینه‌ی تو

تیر چهارم هم رسید و بردباری

 

اما فرو می‌ریزی از آن تیر آخر

داغی که آن را بر دل خود می‌گذاری

 

آه ای بشیر! آه ای بشیر! آه از حسینم

نفرین به شمشیری که زد بر دست یاری

 

می‌بینمت می‌باری و می‌خوانی آرام

ای روضه‌خوان روزهای سوگواری:

***

می‌مردم از این بغض اگر شاعر نبودم

بعد از شما دیگر فقط نوحه سرودم

 

مردم! به من ام البنین دیگر نگویید

من خیمه‌ای هستم که افتاده عمودم

 

من سوختم چون خیمه‌های کربلایی

خاکسترم، از هم گسسته تار و پودم

 

آنقدر می‌سوزم که دنیا را بگیرد

سوز خبر، هر جا پراکنده است دودم

 

با من بقیعی را به آه و ناله انداخت

داغی که می‌زد لطمه بر روی کبودم

 

من نوحه می‌خوانم تمام نوحه فخر است

هم گریه و هم شکر دارم در سجودم

 

«ویلی علی شبلی» که می‌گفتند افتاد

دستش سرش مشکش تمامی وجودم

 

این روضه را بگذار پیش شط بماند...

 


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در یکشنبه 93/1/24 و ساعت 6:4 صبح | نظرات دیگران()

 

نذر مادر سلام الله علیها

دوباره خاطره‌ها شعر را عزا کرده است
دوباره یاد دری آتشی به پا کرده است
 
مرا ببخش که تا بوی دود می‌آید
به رنگ قافیه تنها کبود می‌آید
 
دوباره همسفر قصه‌ات شدم مادر!
بگیر دست مرا بین کوچه‌ها، آخرـ
 
به کوچه‌های مدینه که اعتباری نیست
جسور می‌شود آنگه که ذوالفقاری نیست
 
چقدر دلهره باید نثار راه کنم
مدام این طرف و آن طرف نگاه کنم
 
نسیم تا که میاید به لرزه می افتم         
صدای پا که میاید به لرزه می‌افتم
 
چقدر دل‌نگرانم میان این کوچه
چگونه بگذرم از داستان این کوچه
 
نمی‌شود که تصور کنم چه شد مادر!
خدا نخواسته شاید ببینمت پرپر
 
کمی به فاصله می‌ایستم سرم پایین
و ناگهان.. نه! چه می‌بینم آه! روی زمین
 
دل من است که چون گوشواره می‌شکند
زمین به زیر ورق‌های پاره می‌شکند
 
بیا فقط برویم این زمین پر از درد است
هوای تیره‌ی این کوچه ناجوانمرد است
 
چطور خاطره‌ها را ز یاد خود ببرم
نه! دیگر اصلا از این کوچه‌ها نمی‌گذرم
 
شکسته است غرور تو و دل من نیز
دوباره مادر من یا علی بگو برخیز...


 نوشته شده توسط انسیه سادات هاشمی در جمعه 92/12/23 و ساعت 8:28 صبح | نظرات دیگران()
   1   2      >
درباره خودم

خاکستر سرد
انسیه سادات هاشمی
مدرس ادبیات عرب و مترجمی عربی، شاعر، مترجم، نویسنده

آمار وبلاگ
بازدید امروز: 8
بازدید دیروز: 17
مجموع بازدیدها: 373085
فهرست موضوعی یادداشت ها
شعر عاشورا[2] . شعر عربی، بحرین، یمن، لیبی، پایداری . شعر عید فطر پیام تبریک . شعر غدیر . شعر غدیر، امام علی، پیامبر، سقیفه، صحیفه ملعونه . شعر غدیر، غزل غدیر، امام علی علیه السلام . شعر فاطمی . شعر محرم . شعر، طنز، عید فطر . شهادت امام حسن عسگری علیه السلام . شهادت امام علی (ع)، شب قدر . شهادت امام علی النقی (ع) . شهادت امام موسی بن جعفر، شعر، غزل . شهادت امام هادی (ع) . شهادت حضرت زهرا (س) . شهادت حضرت علی اصغر، حضرت رباب، محرم، شعر عاشورایی، شعر آیینی . شهادت حضرت فاطمه(س)، غزل فاطمی، فاطمیه . طنز، شعر، عید فطر . عاشورا محرم حضرات پیامبر، علی، فاطمه، حسن، حسین، زینب (علیهم الس . غزل . غزل امام هادی . غزل رضوی . غزل عاشقانه . غزل مهدوی، امام زمان علیه السلام . فاطمیه . گلدن گلوب، اصغر فرهادی، گلشیفته فراهانی، جدایی نادر از سیمین . مترجمی عربی . مثنوی حضرت فاطمه . منابع ارشد . نزار قبانی، شعر عاشقانه، ترجمه عربی . نزار قبانی، شعر، نمایشگاه کتاب . وفات حضرت ام البنین، غزل پیوسته، شعر ام البنین . وفات حضرت معصومه(س)، چهارپاره . ولادت امام رضا (علیه السلم) . کارشناسی ارشد . کنکور . کنکور کارشناسی ارشد ادبیات عرب . امام حسین . ترانه، شعر عاشقانه . تست پردازش . حضرت عباس . حضرت علی اکبر . رباعی طنز مرگ ملک الموت . زبان حال حضرت زینب . زبان و ادبیات عربی . شعر آیینی . شعر امام رضا (علیه السلام) .
جستجو در صفحه

خبر نامه
 
وضیعت من در یاهو
موسیقی وبلاگ من